مجموعه معرفی شده در قالب سه اثر شامل آخرین دوره کاری من هست. این مجموعه با موضوع انزوا و در خود فرورفتگی جوامع امروز و بهویژه جامعه زنان مدرن ایرانی کار شده است. در این اثر تلاش شد با بکارگیری از خاطرهای تصویری از بخش مهمی از تاریخ ایران در گذار به مدرنیزمی ملی، به جهانی اشاره گردد که گویی مجددا و با فاصلهای تاریخی از زمان رخدادش، در حال باز تولیدِ خود است؛ جهانی سراسر نمایانگر گیجی و سردرگمیِ تاریخی در بعد انسانی و بهویژه در بین زنان جامعه. گویی همگان در یک بیخبری نسبت به آنچه که در آیندهای نزدیک یا دور رخ خواهد داد بهسر میبرند؛ نشانهای از عدم هوشیاری در زمانِ حالِ افراد.
دو اثر دیگر این مجموعه با عنوان "من اینجا هستم" که تقریبا از یک فضای ذهنی نیز شکل گرفتهاند، دخترانی مدرن در وضعیتی سمبولیک از حرکات اصلی یوگا قرار داده شدهاند. در فرهنگ شرق یوگا ابزاری است برای رسیدن به تعادل و آرامش ذهنی و فیزیکیِ افراد. از طرفی این دختران در کالبدی بیسر (یا با سرهای پنهان) در زمین چیدمان شدهاند. این سمبولیزم یادآور ضربالمثلی ایرانی است؛ سر را به مانند کبک به زیر برف بردن! عبارتی که در اصطلاح به کسانی اشاره دارد که علیرغم آگاهی از یک موضوع (اغلب با بار منفی) خود را به بیاطلاعی نسبت به آن رخداد میزنند. گویی دختران و زنان ایرانی بموازات آگاهی از سیرِ تاریخی جامعه خود در تلاشند تا ظاهری دیگرگون از آنچه که در درون خود دارند به نمایش بگذارند.
از طرفی موضوع برهنگی نیز در فرهنگ ایرانی به چالشی عمیق در بین نسلهای نوتر و پیشین مبدل شده است. این موضوع بهویژه پس از انقلاب اسلامی، سبب ایجاد گرایشات دوقطبی در بین عاملین اصلی قدرت در سرکوب آزادیهای زنان در ایران گردیده است. وضعیت معکوس قرارگیری این دختران (به ظاهر جوان) در تصویر (طبیعت آزاد ناشناس در قالب نمایی از یک ناکجا؛ امروز ایران!)، سبب برهنگی پیکرشان (هرچند ناخودآگاه و بواسطه وضعیت بدن) نیز شده است. چنین حالتی (بطور خاص دامنهای به صورت کشانده شده) در بین زنان حرمسراهای قاجار و فاحشگان به هنگام نزدیکی با مردان غریبه در ایران پیش از مدرن مرسوم بوده است؛ چنین بکارگیری تا حدی جسورانه در وضعیتهای سمبولیک گویی یادآور یک نکته مهم تاریخ معاصر نیز میتواند باشد: اینکه در کنار بالاترین حد از رهاییِ ذهن و بدن، همچنان سایهای از شرم و شک بر زنان این فرهنگ سایه گسترانده است.